۶ نتیجه برای کمال اعظم
آذر طل، سیما اسماعیل شهمیرزادی، منور مرادیان سرخکلایی، کمال اعظم،
دوره ۷، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: نارسایی کلیوی در سراسر دنیا یکی از مشکلات عمده سلامت عمومی محسوب میشود. میزان شیوع این بیماری بالا است و سالیانه حدود ۸ درصد به این میزان افزوده میشود. با وجود تلاشهای بسیار به منظور پیشگیری از بیماری انتهایی کلیه، تعداد این بیماران در کشور در حال افزایش است. بروز بیماری نارسایی مزمن کلیوی و انجام روشهای درمانی از جمله همودیالیز و پیوند کلیه منجر به تغییر در شیوه زندگی، وضعیت سلامت و ایفای نقش اجتماعی فرد میشود که همه این عوامل به نوعی کیفیت زندگی بیماران را تحت تأثیر قرار میدهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین و مقایسه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی کلیه تحت همودیالیز و پیوند کلیه در مقایسه با افراد سالم انجام گردید.روشها: مطالعه حاضر از نوع مطالعات مورد- شاهدی بود که در آن متغیر کیفیت زندگی، در دو گروه بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی تحت درمان با همودیالیز و پیوند کلیه مراجعه کننده به بیمارستانهای تابعه دانشگاه علوم پزشکی تهران مورد سنجش قرار گرفت و گروه شاهد شامل ۲۰۰ نفر از افراد سالم بودند. ابزار گردآوری دادهها در این مطالعه، از دو بخش متغیرهای فردی و مرتبط با بیماری و پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی (WHOQOL-BREF) تشکیل میشد. دادهها پس از جمعآوری با استفاده از نرمافزار ۱۸SPSS و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی نظیر آزمون همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: میانگین سنی بیماران همودیالیزی ۹۳/۱۶ ± ۲۵/۵۱ سال بود، بیماران پیوندی ۵۲/۱۲ ± ۵۶/۳۸ سال و افراد سالم ۱۲ ± ۸۳/۳۸ سال داشتند که تفاوت آماری معنیداری بین سه گروه وجود داشت (۰۵/۰ P ≤). از نظر جنس و وضع تأهل، تفاوت معنیداری مشاهده نشد (۰۵/۰ ≥ P)؛ اما از نظر تحصیلات و وضعیت اقتصادی ما بین سه گروه تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۵/۰ ≤ P). میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران همودیالیزی۸۰/۱۱ ± ۴۱/۴۲ و پیوند کلیه۸۰/۷ ± ۰۳/۶۶ و افراد سالم ۳۶/۹ ± ۴۲/۵۶ بود که از نظر آماری ارتباط معنیداری مشاهده شد (۰۵/۰ ≤ P). بیشترین نمره کیفیت زندگی مربوط به بیماران پیوند کلیه و کمترین نمره مربوط به بیماران همودیالیزی بود.نتیجهگیری: نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد که چگونه بیماری انتهایی کلیه (ESRD) و درمانهای جایگزین، عملکرد اجتماعی، سلامت جسمی، روانی و محیطی بیماران را تحت تأثیر قرار داده بود. بر اساس نتایج پژوهش حاضر، بیماران پیوند کلیوی نمره کیفیت زندگی بالاتری را نسبت به بیماران همودیالیزی کسب نمودند که این نشان میدهد بیماران پیوند کلیوی قادر به گذراندن زندگی بهتری بعد از عمل پیوند کلیه هستند. به گونهای که در این مطالعه، بیماران پیوند کلیه کیفیت زندگی خود را بالاتر از افراد سالم گزارش نمودهاند. به نظر میرسد یک پیوند کلیه موفق، تأثیر مثبتی بر درک وضعیت سلامتی دارد و چهار دامنه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت را بهبود میبخشد و به واسطه بالا بردن عزت نفس، حس آزادی را به همراه میآورد.واژههای کلیدی: همودیالیز، نارسایی کلیه، پیوند کلیه، کیفیت زندگی.
مرضیه لطیفی، محمدحسین تقدیسی، محمد اسحق افکاری، کمال اعظم،
دوره ۸، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
مقدمه: نیاز به عزت نفس یکی از نیازهای روانی و طبیعی انسان است. آموزش مهارتهای زندگی به زنان کمک میکند تا خود را بهتر بشناسند و بتوانند با رفتارهای خشونتآمیز علیه خود به درستی کنار آیند. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر عزت نفس زنان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی شهر گرگان در پیشگیری از خشونت خانگی در سال ۱۳۹۰ بود. روشها: مطالعه حاضر یک تحقیق نیمه تجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون بود که با حضور ۹۱ نفر از زنان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی شهر گرگان در سال ۱۳۹۰ انجام شد. نمونههای پژوهش به صورت نمونهگیری تصادفی آسان انتخاب شدند. ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه استاندارد عزت نفس Rosenberg و پرسشنامه دموگرافیک بود. مداخله آموزشی در ۳ جلسه ۱۲۰ دقیقهای با روش بحث گروهی و توزیع جزوه آموزشی برگزار شد. ۴۵ روز بعد از مداخله آموزشی، پسآزمون برگزار گردید و دادهها با استفاده از نرمافزار کامپیوتری SPSS نسخه ۱۶ و روشهای آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: میانگین نمره عزت نفس زنان قبل آموزش از ۲۹/۵ به ۶۶۴/۶ بعد از مداخله آموزشی تغییر نمود، بدین معنی که آموزش اثر معنیداری بر ارتقای عزت نفس واحدهای مورد پژوهش داشت. تحلیل نتایج با استفاده از آزمون Independent t روی تفاضل میانگین نمرههای پیشآزمون و پسآزمون نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی تأثیر معنیداری بر افزایش نمره عزت نفس دارد (۰۰۱/ > P). با کمک آزمون رگرسیون خطی (Linear regression) ارتباط بین آموزش مهارتهای زندگی و عزت نفس پس از مداخله آموزشی معنیدار بود و رابطه معنیدار و مستقیمی بین آنها دیده شد. ارتباط بین میزان خشونت نیز قبل از مداخله آموزشی نسبت به بعد از مداخله معنیدار بود. نتیجهگیری: با آموزش مهارتهای زندگی میتوان به ارتقای سطح سلامت روانی و افزایش عزت نفس در زنان رسید. آموزش مهارتهای زندگی سبب کسب تجربه، حل مسأله و ارتباط مؤثر در زنان میگردد که مانع از بروز رفتارهای منفی از جانب زن در منزل میشود و این خود افزایش اعتماد به نفس و کاهش خشونت را به همراه دارد. واژههای کلیدی: عزت نفس، مهارت زندگی، خشونت زنان
سیما اسماعیلی شهمیرزادی، داود شجاعیزاده، کمال اعظم، اذر طل،
دوره ۸، شماره ۷ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
مقدمه: پوکی استخوان یکی از اختلالهای متابولیکی شایع دوران سالمندانی است که کیفیت زندگی سالمندان را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین این تحقیق با هدف بررسی و مقایسه کیفیت زندگی سالمندان مبتلا و غیر مبتلا به پوکی استخوان انجام شد. روشها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی تحلیلی و از نوع مقطعی بود که روی ۴۲۴ نفر از سالمندان ۶۰ سال و بالاتر عضو خانههای سلامت تحت پوشش اداره سلامت شهرداریهای مناطق شرق شهر تهران انجام گرفت. افراد به صورت تصادفی انتخاب شدند. روش جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی ۳۶SF بود که به روش مصاحبه چهره به چهره تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمونهای ANOVA، t-test و ضریب همبستگی Spearman و Pearson در SPSS استفاده گردید. یافتهها: در مطالعه حاضر ۷/۶۳ درصد از شرکتکنندگان را زنان و ۳/۳۶ درصد را مردان تشکیل میدادند. میانگین سنی شرکتکنندگان ۳۴/۶۷ با انحراف معیار ۱۶/۷ بود. از مجموع کل سالمندان شرکتکننده در مطالعه حاضر ۱۴۵ نفر (معادل ۲/۳۴ درصد) ابتلا به پوکی استخوان را گزارش نمودند. ارتباط آماری معنیداری بین میانگین نمره کیفیت زندگی و ابتلا به پوکی استخوان مشاهده گردید. نتیجهگیری: یافتههای به دست آمده نشان داد که پوکی استخوان در سالمندان موجب کاهش سطح کیفیت زندگی میگردد. بنابراین به نظر میرسد که پیشگیری و درمان زود هنگام این بیماری کیفیت زندگی سالمندان را بهبود میبخشد. واژههای کلیدی: کیفیت زندگی، سالمندان، پوکی استخوان
آذر طل، سیما اسماعیلی شهمیرزادی، کمال اعظم، بهرام محبی، احمد ساعدی، رویا صادقی،
دوره ۹، شماره ۶ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: اتخاذ رفتارهای مطلوب تغذیهای یک بخش اصلی در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ است که میتواند به پیشگیری و کاهش عوارض ناشی از بیماری بیانجامد. شواهد نشان میدهد که بهبود عادات و رفتارهای تغذیهای میتواند به کنترل دیابت کمک نماید. این مطالعه با هدف، تعیین عادات تغذیهای دیابت در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ مراجعه کننده به بیمارستانهای تابعه دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال ۱۳۹۱ طراحی و اجرا گردید. روشها: مطالعه توصیفی حاضر بر روی۴۸۰ نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ که بیماری آنها توسط پزشکان متخصص شاغل در بیمارستانهای تابعه دانشگاه علوم پزشکی تهران به تأیید رسیده بود با روش تصادفی در دسترس انجام گرفت. در این مطالعه از پرسشنامهای دو قسمتی شامل اطلاعات وخصوصیات فردی بیماران و مرتبط با بیماری اخذ شد. جهت سنجش عادات تغذیهای و ابعاد آن در دیابت در این بیماران از پرسشنامه استاندارد استفاده شد که با استفاده از ۵۱ سؤال، ۴ بعد مختلف عادات تغذیهای در دیابت را در بیماران مبتلا اندازهگیری مینمود. این ابزار شامل ۴ سؤال کلی در مورد عادات تغذیهای، ۱۲ سؤال مقیاس اطلاعات عمومی در دیابت، ۶ سؤال در مورد برنامهریزی، خرید و آماده کردن غذا، ۱۷ سؤال در مورد عادات صرف غذا و ۱۲ سؤال در مورد حمایت خانواده در عادات تغذیهای در دیابت بود. جمعآوری اطلاعات به دست آمده این مطالعه در یک مقطع زمانی و در چهار بیمارستان تابعه دانشگاه در سال ۱۳۹۱ انجام شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرمافزار SPSS نسخه ۵/۱۱ استفاده گردید و سطح معنیداری ۰۵/۰ در نظر گرفته شد. یافتهها: میانگین سنی شرکت کنندگان در مطالعه ۵۳/۱۱ ± ۹۶/۵۹ سال بود. بیشترین و کمترین میانگین امتیاز ابعاد چهارگانه ابزار سنجش عادات تغذیهای در دیابت به ترتیب مربوط به ابعاد تأثیر خانواده بر عادات تغذیهای (۳/۱۴ ± ۷۲/۶۴) و عادات خوردن غذا (۱۳/۱۲ ± ۲۷/۵۲) بود. در ابعاد مختلف این پرسشنامه مواردی از جمله توجه به برچسب مواد غذایی از نظر نوع و میزان کالری، توجه به صرف منظم وعدههای اصلی و میان وعدههای غذایی و دریافت حمایت از سوی خانواده بیشترین میانگین و انحراف معیار را کسب نمود. نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه پیشنهاد میگردد، به منظور ارتقای دانش و اتخاذ رفتارهای تغذیهای بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲، مداخلات تئوری محور با هدف اصلاح عادات خوردن غذا طراحی و اجرا گردد. به نظر میرسد جلب مشارکت خانوادههای بیماران مبتلا به دیابت به عنوان عوامل قادر کننده بتواند دستیابی به این هدف را تسهیل نماید. واژههای کلیدی: عادات تغذیهای، بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲، خانواده
محمدحسین تقدیسی، توحید بابازاده، فریبا علیزاده، زهرا صدقی فرد، محمدرضا وفا، کمال اعظم،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: : مصرف ناکافی میوه در دانشآموزان یک عامل خطر برای برخی از بیماریهای مزمن مثل سرطانها و بیماریهای قلبی عروقی در بزرگسالی محسوب میشود. این مطالعه با هدف بررسی عوامل مرتبط با مصرف روزانه میوه در دانشآموزان پسر شهرستان چالدران انجام شده است.روشها: در این مطالعه مقطعی ۱۸۴ دانش آموز ابتدایی به طور تصادفی از مدارس پسرانه انتخاب شدند و پرسشنامه مربوط به اطلاعات فردی، سازه های تئوری رفتار برنامهریزی شده و وضعیت مصرف روزانه میوه را تکمیل کردند. اطلاعات پس از جمعآوری با SPSS نسخه ۲۰ و آنالیزهای آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: نتایج نشان داد که۱/۳۲% دانشآموزان ۱ بار ،۲/۵۸% ۲ بار ، ۲/۹% ۳ بار و فقط ۵/۰% آنها ۴ بار در روز میوه مصرف میکنند. براساس آنالیز رگرسیون خطی، نگرش و هنجارهای انتزاعی قدرت پیشبینیکننده بیشتری برای قصد مصرف میوه (۰۰۱/۰P<،۳۶F=، ۱۹/۰=) و هنجارهای انتزاعی و قصد رفتاری دارای قدرت پیشبینی کنندگی بیشتری برای مصرف میوه در دانش آموزان بودند (۰۰۱/۰P<،۳۶F=، ۳۶/۰=).نتیجهگیری: مصرف میوه در دانشآموزان کمتر از مقدار توصیه شده سازمان بهداشت جهانی است. همچنین براساس یافتههای این مطالعه بایستی در طراحی مداخلات آموزشی برای دانش آموزان ابتدایی بر متغیرهای قصدرفتاری و هنجارهای انتزاعی توجه بیشتری کرد. واژههای کلیدی: میوه، تئوری رفتار برنامهریزی شده، دانشآموزان ابتدایی
معصومه دشتیان، حسن افتخار اردبیلی، کامبیز کریمزاده شیرازی، مصطفی شهمرادی، کمال اعظم، الهه پیرای،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: خودمراقبتی توسط بیماران مبتلا به دیابت، نقشی حیاتی در کنترل این بیماری و پیشگیری از عوارض ناشی از آن ایفا میکند. انجام فعالیتهای فیزیکی و پایبندی به درمان دارویی، از جمله رفتارهای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر تئوری رفتار برنامهریزی شده بر میزان فعالیت فیزیکی و تبعیت دارویی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.روشها: این پژوهش شبه تجربی از نوع کارآزمایی تصادفی شده با گروه شاهد بود که در سال ۱۳۹۵ بر روی ۱۶۰ نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهر یاسوج انجام گردید. نمونهها با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخاب شد. دادههای به دست آمده از هر پرسشنامه در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: بعد از مداخله آموزشی، تفاوت معنیداری بین همه سازهها به جز سازه هنجارهای انتزاعی مربوط به تبعیت دارویی مشاهده شد. همچنین، متغیرهای فعالیت فیزیکی و تبعیت دارویی بعد از مداخله اختلاف معنیداری را نشان دادند.نتیجهگیری: انجام مداخلات آموزشی بر مبنای تئوری رفتار برنامهریزی شده، تأثیر مثبت و معنیداری بر میزان فعالیت فیزیکی و تبعیت دارویی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو دارد.