۵ نتیجه برای آموزش بهداشت
محمد حسین تقدیسی، احمد نجاتیان، مرتضی منصوریان، سید نورلادین رضویزاده، فاطمه حسینی،
دوره ۷، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: برای رسیدن به هدف سلامتی بهتر، هر جامعه ای نیازمند همکاری بخش های مختلف اجتماعی است، که به نحوی بر افکار عمومی و سیاستگذاران تأثیرگذار می باشد. این تحقیق با هدف تحلیل محتوای مطالب بهداشتی روزنامه های کثیر الانتشار ایران با تأکید بر ارتقای سلامت و آموزش بهداشت در سال ۱۳۸۶ انجام شد. روش ها: در این پژوهش از روش تحلیل محتوا استفاده شد. نمونه ها شامل دو هفته آماری از ده روزنامه پرخواننده ایران و در مجموع ۱۱۴ شماره بود. پس از جمع آوری و دسته بندی مطالب بهداشتی روزنامه های مورد نظر داده ها وارد نرم افزار SPSS شد و به وسیله آزمون ۲χ در سطح معنی داری آنالیز گردید (۰۵/۰ P <). یافته ها: تعداد ۱۲ شماره روزنامه فاقد هر گونه مطلب بهداشتی و بقیه روزنامه ها ۴۹۵ مطلب بهداشتی داشتند. نتایج نشان داد که ۵۷/۲ درصد از سطح روزنامه های مورد بررسی به مطلب بهداشتی اختصاصی داشت. مطالب بهداشتی در روزنامه های کشور برجسته سازی نمی شود؛ به طوری که فقط ۷/۷ درصد از مطالب بهداشتی در صفحات مهم روزنامه ها چاپ شده بودند. همچنین ۴۱ درصد از مطالب دارای تیتر چهارم و ۷/۵۸ درصد از مطالب فاقد عکس بودند. موضوع بیماری ها با ۷/۴۴ درصد، بیش ترین موضوع مطالب را به خود اختصاص داد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به حجم کم مطالب بهداشتی و عدم برجسته سازی موضوع سلامت در روزنامه ها، به نظر می رسد که تلاش برای آشناسازی متخصصین بهداشت با توانایی های رسانه ها و استفاده از آن ها برای ارتقای سلامت و ایجاد رویکردی جدید در برنامه های رسانه ها برای پرداختن به موضوع سلامت از اهمیت زیادی برخوردار باشد.
فرانک روانمهر، محمد علی چیتساز، ناصر حجازی،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: مدرسه بعد از خانواده دومین نهادی است که کودک به خاطر فراگرفتن و آموختن در سطح گستردهتر به آن قدم میگذارد. کودکان و نوجوانان آیندهسازان کشور هستند و سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنان تضمینکننده سلامت حال و آینده جامعه است. با توجه کردن به بهداشت این گروه، میتوان گام بزرگی در پیشگیری از بیماریها در سنین بالا که هزینههای زیادی را بر جامعه تحمیل میکند، برداشت. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، ارزیابی نقش آموزشهای بهداشتی در ارتقای سلامت دانشآموزان دختر مقطع ابتدایی شهر اصفهان از دیدگاه مربیان بهداشت مدارس بود.
روشها: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، از بین مربیان بهداشت شاغل در مدارس مقطع ابتدایی دخترانه ناحیه ۵ شهر اصفهان در سال ۱۳۹۷، ۶۰ نفر به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار تحقیق، پرسشنامه محقق ساخته شامل سؤالاتی در حیطههایی از جمله بهداشت فردی، بهداشت عمومی، سلامت روانی، توانمندی دانشآموزان و جایگاه مربیان بهداشت مدارس در بین دانش آموزان بود. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای ضریب همبستگی Pearson، Spearman و t در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: ۱۵/۲۵ درصد مربیان بهداشت مدارس مجرد و ۸۴/۷۵ درصد متأهل و ۷۱/۲ درصد دارای مدرک تحصیلی کارشناسی بودند. ارتباط معنیداری بین میزان تأثیر آموزشهای بهداشتی در حیطههای سلامت روانی، بهداشت فردی و بهداشت عمومی وجود داشت (۰/۶۰۷ = r، ۰/۰۰۱ > P). بین متغیرهای حیطههای سلامت روانی با بهداشت فردی نیز ارتباط معنیداری مشاهده شد (۰/۵۲۶ = r، ۰/۰۰۱> P).
نتیجهگیری: آموزش بهداشت به دانشآموزان در مدارس توسط مربی بهداشت، بر ارتقای سطح بهداشت فردی، بهداشت عمومی و سلامت روانی دانشآموزان مؤثر است. هرچه آموزههای بهداشتی و زمان معاینههای دورهای بیشتر باشد، میزان تأثیر آن بر توانمندی دانشآموزان افزایش خواهد یافت. همچنین، برخورداری دانشآموزان از راهنماییهای بهداشتی، به تأمین سلامت و شکوفایی استعدادهای آنان در زمینههای جسمی و روانی کمک میکند. نتایج بیانکننده نقش کلیدی مربیان بهداشت در حفظ و ارتقای سلامت در جامعه میباشد.
فرانک روانمهر، محمد علی چیتساز، ناصر حجازی،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: مدرسه دومین نهادی است که کودک برای یادگیری در سطح گستردهتر به آن قدم میگذارد. حفظ سلامت جسمی، روانی و اجتماعی کودکان و نوجوانان به عنوان آیندهسازان کشور، بسیار مهم میباشد. بهبود شرایط زندگی این گروه میتواند گام بزرگی در سلامت جامعه و پیشگیری از بیماریهای سنین بالاتر و صرفهجویی در هزینههای درمانی باشد. بنابراین، آموزش بهداشت در کلیه مقاطع تحصیلی مدارس به ویژه ابتدایی و راهنمایی، در ارتقای سلامت دانشآموزان و جامعه نقش مهمی دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین میزان تأثیر آموزش اصول بهداشتی ارایه شده توسط مربیان بهداشت مدارس بر عملکرد دانشآموزان دختر مقطع ابتدایی شهر اصفهان بود.
روشها: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، ۱۹۴ نفر از دانشآموزان دختر مشغول به تحصیل در سنین ۸ تا ۱۲ سال به صورت تصادفی ساده از مدارس مقطع ابتدایی دخترانه ناحیه ۵ شهر اصفهان و ۶۰ نفر مربی بهداشت به صورت سرشماری در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ انتخاب شدند. ابزار تحقیق، دو پرسشنامه محقق ساخته شامل سؤالاتی در حیطههای بهداشت فردی، معاینات دورهای، سلامت روانی دانشآموزان و توانمندی دانشآموزان بود. دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی، آزمون ضریب همبستگی Pearson، Spearman و t در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: بین توانمندسازی دانشآموزان با میزان رعایت اصول بهداشت فردی (۵۸۵/۰ = r، ۰۰۱/۰ > P)، بهداشت عمومی (۰/۵۰۳ = r، ۰/۰۰۱ > P)، سلامت روانی (۰/۳۰۴ = r، ۰/۰۱۸ = P) و دفعات معاینات دورهای (۰/۲۶۶ = r، ۰/۰۴۴ = P) ارتباط معنیداری وجود داشت. بین آموزش مباحث بلوغ با رعایت بهداشت فردی (۰/۵۸۵ = r، ۰/۰۰۱ > P)، بهداشت عمومی (۰/۶۰۹ = r، ۰/۰۰۱ > P)، سلامت روانی (۵۰۳/ ۰= r، ۰/۰۱۸ = P)، ارتباط با مربی (۰/۲۶۱ = r، ۰/۰۵ = P) معاینات دورهای (۰/۳۱۷ = r، ۰/۰۱۵ = P) و توانمندی دانشآموزان (۰/۵۴۹ = r، ۰/۰۰۱> P) ارتباط معنی داری مشاهده گردید.
نتیجهگیری: آموزشهای بهداشتی در مدارس، بر ارتقای سطح بهداشت فردی، بهداشت عمومی و سلامت روانی دانشآموزان مؤثر است و هرچه دانشآموزان تحت تأثیر آموزههای بهداشتی قرار گیرند و زمان معاینات دورهای بیشتر باشد، بر توانمندی دانشآموزان در رعایت اصول بهداشتی فردی و عمومی در جامعه اثر بیشتری خواهد داشت. نتایج بیانگر مؤثر بودن آموزشهای بهداشتی مدارس در افزایش آگاهی و بهبود نحوه عملکرد دانشآموزان در زندگی خود و خانواده بود.
سارا بشارتی، مهدی مشکی، فاطمه محمدزاده، میترا دوگونچی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: تدوین برنامههای آموزشی در زمینه پیشگیری از عفونتهای واژنیال، از ضرورتهای بهداشتی در زنان محسوب میشود و با توجه به وجود درمانهای متعدد، همچنان شاهد افزایش میزان عود مجدد این بیماری در زنان سنین باروری هستیم. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر رفتارهای پیشگیریکننده از عفونت کاندیدایی در زنان سنین باروری انجام شد.
روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی در عرصه شاهددار تصادفی بود که بر روی ۱۰۸ نفر از زنان ۴۹-۱۵ ساله مراجعهکننده به مراکز جامع خدمات سلامت کاشمر انجام گردید. نمونهها با استفاده از روش خوشهای تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها شامل چهار بخش «فرم اطلاعات جمعیتشناختی، پرسشنامههای محقق ساخته شامل سؤالات آگاهی از عفونت کاندیدایی واژن، سؤالات طراحی شده بر اساس تئوری اعتقاد بهداشتی و سؤالات رفتار پیشگیریکننده از عفونت کاندیدایی واژن» بود. برنامه آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی، طی شش جلسه ۳۰ دقیقهای برای گروه آزمون انجام شد و گروه شاهد آموزشی دریافت نکرد. دادهها طی سه مرحله قبل، بلافاصله و سه ماه بعد از مداخله جمعآوری و با استفاده از روش معادلات برآوردی تعمیم یافته (Generalized Equation Estimation یا GEE) در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ۰۵/۰ > P به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین سنی مشارکتکنندگان گروههای آزمون و شاهد به ترتیب ۴۱/۸ ± ۱۷/۳۵ و ۹۴/۷ ± ۰۶/۳۵ سال بود. نمرات سازههای آگاهی، حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده، راهنمای عمل، خودکارامدی و رفتارهای پیشگیریکننده پس از مداخله نسبت به قبل از مداخله در گروه آزمون به طور معنیداری بیشتر بود (۰۵۰/۰ > P)، اما در میانگین نمرات سازه موانع درک شده، بین دو گروه پس از مداخله آموزشی تفاوت معنیداری مشاهده نشد (۲۹۵/۰ = P).
نتیجهگیری: برنامه آموزشی طراحی شده بر پایه مدل اعتقاد بهداشتی، در تغییر عقاید بهداشتی و ارتقای رفتارهای پیشگیریکننده از عفونت زنان تأثیرگذار میباشد. بنابراین، طراحی مداخلات آموزشی مبتنی بر این تئوری بدین منظور مناسب به نظر میرسد.
طاهره خسرویاصل، مهدی مشکی، احسان موسیفرخانی، میترا دوگونچی،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: بروسلوزیس یکی از شایعترین بیماریهای قابل انتقال از حیوان به انسان است که با وجود برنامههای ریشهکنی، همچنان به عنوان یک بیماری آندمیک و مشکل بهداشتی در مناطق مختلف جهان به ویژه در کشورهای در حال توسعه باقی مانده است. از آنجایی که آموزش یکی از راهکارهای اساسی در کنترل و پیشگیری از این بیماری به شمار میرود، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامههای آموزشی بر سفیران سلامت مبتنی بر تئوری شناختی- اجتماعی در جهت ارتقای رفتارهای پیشگیریکننده از بروسلوزیس در ساکنان مناطق روستایی مشهد در سال ۱۳۹۹ انجام شد.
روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی در عرصه شاهددار تصادفی شده بود و ۱۲۰ نفر از ساکنان مناطق روستایی شهرستان مشهد به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای وارد تحقیق شدند. در مرحله اول طبقات به تصادف انتخاب و در مرحله دوم نمونهها به صورت تصادفی از طبقات جمعآوری گردید. انتخاب افراد از دو روستا بود که به دو گروه آزمون و شاهد تخصیص یافتند. برنامه آموزشی اجرا شده شامل آموزش سفیران سلامت توسط محقق و در مرحله بعد، آموزش روستاییان توسط سفیران سلامت بود. دادهها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته شامل اطلاعات جمعیتشناختی، سازههای مدل شناختی- اجتماعی و رفتار جمعآوری گردید و با استفاده از آزمونهای ۲c، Fisher's exact و Mann-Whitney مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین سنی گروههای آزمون و شاهد به ترتیب ۹۷/۹ ± ۹۰/۳۳ و ۳۵/۹ ± ۹۰/۳۶ سال بود. بین میانگین نمرات سازههای آگاهی، انتظار پیامد، ارزش پیامد، خودکارامدی، خودکارامدی در غلبه بر موانع، خودتنظیمی، سازگاری عاطفی و سنجش رفتار پس از مداخله نسبت به قبل تفاوت معنیداری مشاهده گردید (۰۰۱/۰ > P)، اما در میانگین نمرات سازههای درک موقعیت و محیط، پس از مداخله آموزشی تفاوتی وجود نداشت (۰۵۰/۰ < P).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج، در صورتی که برنامههای آموزشی جهت آموزش سفیران سلامت و مردم روستا با بهرهگیری از تئوری شناختی- اجتماعی که بر شاخصهای فردی، شناختی، محیطی و رفتاری تأکید دارد، طراحی و اجرا گردد، باعث ارتقای رفتارهای پیشگیریکننده از بیماری بروسلوزیس میشود. بنابراین، اجرای برنامههای مداخلاتی منظم در سطح وسیع با استفاده از تئوریهای آموزشی به عنوان یک روش اثربخش توصیه میگردد.