۲۰ نتیجه برای کووید ۱۹
فاطمه مکیزاده، اسماعیل بیگدلو،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: کووید ۱۹ به دلیل بیماریزایی و شیوع گسترده آن در سراسر جهان، به یک نگرانی عمده بهداشت جهانی تبدیل شده است. پژوهش حاضر با هدف ترسیم و تحلیل شبکه مفهومی تولیدات علمی حوزه موضوعی کووید ۱۹ در پایگاه PubMed جهت شناخت هرچه بیشتر این حوزه انجام گردید.
روشها: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بود که به تحلیل محتوای متون با رویکرد علمسنجی پرداخت. جامعه تحقیق را ۹۹۹۹ مقاله حوزه بیماری کووید ۱۹ تشکیل داد که در محدوده زمانی سالهای ۲۰۲۱-۲۰۲۰ در پایگاه PubMed نمایه شده بود. تحلیل دادهها و ترسیم شبکه مفهومی با استفاده از نرمافزارهای Ravar PreMap، UCINET، NetDraw و VOSviewer انجام گرفت.
یافتهها: با توجه به شاخصهای مرکزیت، مفاهیمی مانند SARS-CoV-۲ و Pandemics، از جمله پرکاربردترین موضوعات این حوزه به شمار میرود. ساختار فکری این حوزه در چهار خوشه موضوعی شامل «پاندمی و کنترل بیماریهای واگیردار»، «درمان کووید ۱۹»، «عوامل مرتبط با شدت بیماری» و «قرنطینه و تشخیص کووید ۱۹» قرار گرفت.
نتیجهگیری: با تحلیل موضوعات منتسب به مدارک، خوشههای موضوعی شکل گرفته دارای ارتباط ساختاری با یکدیگر هستند. بیشتر پژوهشگران به جنبههای پاندمی، کنترل بیماریهای واگیردار و درمان کووید ۱۹ توجه داشتند. نیاز به انجام مطالعات چند بخشی (بررسی از زوایای متفاوت) در حوزههایی همچون عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی که کمتر به آن توجه شده است، احساس میگردد.
دکتر محمد مطلبی، دکتر رضا اسماعیلی، دکتر فاطمه محمدزاده، حسین حسنپور نژاد،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: با توجه به شیوع جهانی کووید ۱۹ و بالا بودن میزان مرگ ناشی از آن، به نظر میرسد انجام رفتارهای پیشگیرانه از این بیماری، راهکار مناسبی به منظور کاهش آسیبهای ناشی از بیماری باشد. از آنجایی که کارکنان ادارات از گروههای جمعیتی در معرض خطر بالای ابتلا به این بیماری هستند، پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر تئوری انگیزش محافظت بر ارتقای رفتارهای پیشگیریکننده از کووید ۱۹ در کارکنان ادارات شهر بجستان استان خراسان رضوی انجام شد.
روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی تصادفی دارای گروه شاهد بود. بدین ترتیب، ۱۶۴ نفر از کارکنان شاغل در ادارات دولتی شهر بجستان با استفاده از نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند و به روش تصادفی ساده در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برنامه آموزشی طراحی شده مبتنی بر تئوری انگیزش محافظت برای گروه آزمون به مدت یک ماه اجرا گردید و اندازهگیریها در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با استفاده از پرسشنامهای که به منظور پیشبینی رفتارهای پیشگیریکننده از کووید ۱۹ بر مبنای تئوری انگیزش محافظت طراحی شده بود، انجام شد. دادهها با استفاده از آزمون Repeated measures ANCOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین سنی گروههای آزمون و شاهد به ترتیب ۴۴/۶ ± ۲۱/۳۸ و ۱۸/۵ ± ۷۳/۳۶ سال بود. ۶۵ نفر (۳/۷۹درصد) از گروه آزمون و ۵۸ نفر (۷/۷۰ درصد) از گروه شاهد را مردان تشکیل دادند. نتایج آزمون Repeated measures ANCOVA نشان داد که بعد از تعدیل اثر نمرات پیشآزمون، تفاوت معنیداری بین دو گروه از نظر همه سازههای تئوری انگیزش محافظت وجود داشت (۰۵/۰ > P)، اما معنیدار شدن اثر متقابل زمان و گروه آموزشی در همه سازهها به جزء خودکارامدی، بیانکننده این بود که اثر مداخله آموزشی بر روی این سازهها در طی زمان متفاوت میباشد.
نتیجهگیری: نتایج به دست آمده اثربخشی مداخله آموزشی را بر اساس تئوری انگیزش محافظت در جهت تغییر نگرشها و رفتارهای مربوط به پیشگیری از کووید ۱۹ حمایت میکند.
محمود جباری، سارا کشکر، غلامعلی کارگر، فرزاد غفوری،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: پاندمی کووید ۱۹ منجر به تغییرات عمیقی در سطوح مختلف جامعه شده و ورزش نیز از این مسأله در مصونیت نمانده است. بررسی و شناسایی پیامدهای کووید ۱۹ در بخشهای مختلف ورزش کشور از اهمیت فراوانی برخوردار میباشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی پیامدهای پاندمی کووید ۱۹ بر ورزش دانشآموزی ایران با تأکید بر ذینفعان بود.
روشها: این مطالعه به روش کیفی انجام شد و از نوع تحقیقات اکتشافی بود و از لحاظ هدف نیز جزء پژوهشهای کاربردی طبقهبندی گردید. مشارکتکنندگان را معلمان ورزش، استادان دانشگاه فرهنگیان، مدیران اداره کل تربیت بدنی آموزش و پرورش و کارشناس تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش تشکیل داد که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات، مصاحبههای عمیق و نیمه ساختار یافتهای با شرکتکنندگان انجام گرفت و با ۱۷ مصاحبه اشباع نظری حاصل گردید. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل مضمون استفاده شد.
یافتهها: پیامدهای پاندمی کووید ۱۹ بر آموزش تربیت بدنی و ورزش از چهار مقوله اصلی تشکیل شده است که شامل «ایجاد سبک زندگی غیر فعال، آسیبهای رفتاری و اجتماعی، توسعه فنآورانه- دیجیتالی و ورزش خانوادگی» میباشد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج و تأثیرات پاندمی کووید ۱۹، نیاز است برای استفاده از فرصتها و مدیریت چالشهای دوران پساکرونا، برنامههای مناسبی در زمینه آموزش تربیت بدنی و ورزش دانشآموزی تدوین گردد.
ناهید رئیسی ورکانی، فرزانه محمدی، آسیه پیرزاده، سودابه قدسی،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: به دنبال شیوع بیماری کرونا و لزوم فاصلهگذاری اجتماعی، استفاده از آموزش مجازی به امری ضروری تبدیل شده است. استفاده از آموزش مجازی همواره با چالشهای متعددی همراه بوده است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی میزان رضایتمندی کارکنان معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی کاشان از آموزش مجازی ارایه شده از طریق شبکههای اجتماعی در طی بحران کرونا بود.
روشها: این تحقیق مقطعی- تحلیلی در سال ۱۳۹۹ با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای بر روی ۳۰۰ نفر از کارکنان معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی کاشان در گروههای شغلی بهورزان، مراقبان سلامت، کارشناسان، پزشکان و کارشناسان ستادی انجام گرفت. جهت جمعآوری اطلاعات، از یک پرسشنامه روا و پایا استفاده گردید و به صورت مجازی در اختیار شرکتکنندگان قرار گرفت. این پرسشنامه حاوی ۶ سؤال دموگرافیک و ۱۷ سؤال مربوط به ارزیابی رضایت افراد بود. پرسشنامه از سه بخش «محتوای دوره آموزشی، شیوه ارایه آموزش و برنامه آموزش از طریق شبکههای مجازی» تشکیل شده بود. در نهایت، دادهها با استفاده از آزمونهای آماری در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: کمترین و بیشترین میزان رضایتمندی به ترتیب مربوط به محتوای آموزشی و شیوه آموزشی با نمرات ۵۹/۱۷ و ۲۵ بود. به طور کلی، میزان رضایتمندی از آموزشهای مجازی در زنان بیشتر از مردان ارزیابی شد، اما این ارتباط معنیدار نبود (۰۵/۰ < P). گروه مراقبان سلامت، بالاترین و گروه کارشناسان، کمترین نمره کل رضایتسنجی از آموزشهای ارایه شده را گزارش کردند.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، سطح رضایتمندی کل در حد نسبتاً قوی بود و تنها نکته این که علاوه بر آموزش، به کیفیت آن نیز باید توجه ویژهای شود. ارزیابی نظرات کارمندان معاونت بهداشتی کاشان در مورد کیفیت آموزش داده شده در بستر مجازی نه تنها ملاکی برای ارزیابی کیفیت تدریس است، بلکه بر روی امکانات و ضرورتهای اصلاح و ارزیابی آموزشی با کشف نقایص آموزشی نیز متمرکز است.
مریم هادیان قهدریجانی، فرشته زمانی علویجه، مرضیه غفوری قهدریجانی، محدثه خوشگفتار،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: با گسترش ویروس کووید ۱۹، کارکنان مراقبتهای بهداشتی- درمانی به دلیل قرارگیری در خط اول مقابله با این بیماری، نسبت به سایر افراد در معرض بروز اختلالات روانشناختی و اضطراب بیشتری قرار دارند. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اضطراب ادراک شده ناشی از پاندمی کووید ۱۹ با عوامل مرتبط با آن در کارکنان مراکز بهداشتی- درمانی شهر اصفهان در سال ۱۳۹۹ بود.
روشها: این مطالعه مقطعی بر روی ۳۵۷ نفر از کارکنان مراکز بهداشتی- درمانی شهر اصفهان انجام شد. ابزار جمعآوری اطلاعات شامل سؤالات دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد مقیاس اضطراب کروناویروس (Corona Disease Anxiety Scale یا CDAS) بود. دادهها با سطح معنیداری کمتر از ۰۵/۰ در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره اضطراب در کارکنان مراکز بهداشتی- درمانی متوسط بود (۴۰/۶ ± ۹۵/۱۲). علایم روانی در زنان (۹/۲ ± ۴/۱۲) بیشتر از مردان (۳/۳ ± ۴/۸) گزارش شد (۰۰۱/۰ > P). این علایم با شغل (۰۳۰/۰ = P)، وضعیت تأهل (۰۴۰/۰ = P) و شیفت کاری (۰۱۰/۰ = P) ارتباط معنیداری داشت.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج به دست آمده از تحقیق حاضر، در برنامههای مداخلهای جهت کاهش سطح اضطراب در بین کارکنان بهداشت و درمان، باید زنان، پرستاران و کارکنانی که شیفت کاری در گردش دارند، در اولویت قرار گیرند. با توجه به سهم بسیار زیادی که پرستاران زن در موفقیت روند درمان بیماران دارند و نیز نقش محوری که در سلامت و رفاه خانواده ایفا میکنند، باید اقدامات ویژهای به منظور بهبود شرایط ایجادکننده اضطراب در آنها انجام شود.
الهام مولوی وردنجانی، مهسا عظیمی، زهره فتحیان دستگردی،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: با توجه به شیوع عفونت ویروس کرونا در ایران و حساسیت بیشتر زنان باردار در ابتلا به بیماری، پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل پیشبینیکننده رفتار خودمراقبتی زنان باردار در بیماری همهگیر کووید ۱۹ با استفاده از مدل فرایند موازی توسعه یافته (Extended Parallel Process Model یا EPPM) انجام گردید.
روشها: این مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی بود و بر روی ۳۰۹ زن باردار در شهر اصفهان انجام شد. نمونهها با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای طی دو مرحله از ۱۴ مرکز بهداشتی- درمانی شهر اصفهان انتخاب شدند. به منظور جمعآوری دادهها، مشارکتکنندگان پرسشنامه محقق ساخته مبتنی بر سازههای EPPM را به صورت آنلاین تکمیل نمودند. دادهها با استفاده از آزمونهای ضریب همبستگی Spearman و Hierarchical Linear regression در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین سنی شرکتکنندگان، ۲۵/۶ ± ۰۰/۲۹ سال بود. چهار متغیر «حساسیت درک شده، شدت درک شده، خودکارامدی و کارامدی پاسخ»، حدود ۴۴ درصد واریانس کل رفتارهای حفاظتی در زنان باردار را تشکیل داد (۰۳۰/۰ = P، ۴۲/۰ = ۲Adj R). در این میان، سازههای خودکارامدی (۴۱/۰ = β) و کارامدی پاسخ (۱۵/۰ = β) دارای بیشترین توان در پیشبینی رفتار خودمراقبتی بودند (۰۵۰/۰ > P).
نتیجهگیری: سازههای خودکارامدی و کارامدی پاسخ، تعیینکنندههای اصلی رفتارهای خودمراقبتی زنان بارادار در بیماری کووید ۱۹ به شمار میروند. بنابراین، میتوان به منظور ارتقای رفتارهای خودمراقبتی در زنان باردار، بر استراتژیهای ارتقای سازههای ذکر شده تأکید بیشتری نمود.
کتایون فلاحت، منیر برادران افتخاری، آرش میرابزاده، آمنه ستاره فروزان، زهرا بنازاده، رباب تیموری،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: هماکنون پاندمی کووید ۱۹ به عنوان یک تهدید بزرگ برای سلامت عمومی بشر شناخته شده است. بدیهی است شناسایی دقیق و عمیق رفتار درخواست کمک در مبتلایان، ضمن تبیین این رفتار، قادر به شناسایی عوامل مرتبط، چالشها، نقاط قوت و ضعف آن میباشد و انتظارات مشارکتکنندگان را به منظور اصلاح، بهینهسازی و ارتقای آن به تصویر میکشد.
روشها: این مطالعه به صورت کیفی و بر اساس تحلیل محتوا و از طریق انجام مصاحبههای فردی تا رسیدن به اشباع دادهها (حضوری و تلفنی) با افراد دارای سابقه ابتلا به بیماری کووید ۱۹ ساکن در شهر تهران، طی تابستان سال ۱۳۹۹ انجام شد.
یافتهها: در تحقیق حاضر، ۱۵ مصاحبه عمیق فردی انجام گرفت. نقاط قوت و ضعف و راهکارهای ارتقای رفتار درخواست کمک در چهار سطح «فردی، خانوادگی، اجتماعی و نظام سلامت» استخراج گردید. مهمترین نقاط قوت در سطوح مورد بررسی شامل خودمراقبتی (سطح فردی)، همدلی اعضای خانواده (خانوادگی)، فعالیتهای جهادی خیرین (اجتماعی) و سرمایه انسانی سلامت در سطح نظام سلامت بود. مهمترین نقاط ضعف در این سطوح نیز شامل کمتوجهی به رعایت پروتکلهای بهداشتی، عدم وجود ملزومات مورد نیاز جهت رعایت کامل قرنطینه، مشکلات اقتصادی و عدم نظارت مناسب توسط نظام سلامت بود.
نتیجهگیری: مهمترین و کلیدیترین عنصر در بهبود و ارتقای رفتارهای درخواست کمک، نیروی انسانی و ارتقای توانمندیهای فردی در حیطههای مختلف میباشد.
کتایون فلاحت :
google scholar
علی نعمتدوست حقی، حمید محبی، محمدرضا فدائی چافی، ابوذر جوربنیان،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: با توجه به اثرات ناشی از همهگیری بیماری کووید ۱۹ بر سطح فعالیت بدنی، الگوهای غذایی و کیفیت زندگی (Quality of life یا QoL) افراد جامعه، پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط سطح فعالیت بدنی، رژیم غذایی دریافتی و شاخص توده بدنی (Body mass index یا BMI) با QoL افراد مبتلا به نشانگان داون در دوره همهگیری کووید ۱۹ صورت گرفت.
روشها: در این مطالعه توصیفی- همبستگی که در سال ۱۴۰۰ انجام شد، ۳۸۴ دختر و پسر مبتلا به نشانگان داون (به ترتیب با میانگین سنی ۴۸/۳ ± ۰۷/۱۲ و ۰۳/۳ ± ۲۸/۱۲ سال) با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس و هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای تحقیق شامل پرسشنامههای فعالیت بدنی برای کودکان (Physical activity questionnaire for older children یا PAQ-C) و بزرگسالان (PAQ for Adolescents یا PAQ-A)، بسامد خوراک (Food frequency questionnaire یا FFQ) و کیفیت زندگی (۳۶-Item Short Form Survey یا SF-۳۶) بود که توسط والدین تکمیل گردید. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی Spearman و آزمون Mann-Whitney U) در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره سطح فعالیت بدنی پسران و دختران به ترتیب ۹۳/۰ ± ۶۲/۲ و ۹۵/۰ ± ۵۳/۲ بود که نشان دهنده نامطلوب بودن سطح فعالیت بدنی آنها میباشد. در بعد QoL و بر اساس خردهمقیاس هشتگانه، مشخص شد که تفاوتی بین ابعاد QoL در دختران و پسران وجود نداشت. همچنین، رابطه معنیداری بین میزان فعالیت بدنی دختران و پسران با ابعاد QoL مشاهده نشد. یافتههای مربوط به مصرف درشت مغذیها و ابعاد QoL حاکی از آن بود که در دختران و پسران، بین مصرف پروتئین و چربی با درد بدنی ارتباط ضعیفی وجود داشت (۰۵/۰ > P). همچنین، در دختران و پسران، بین مصرف کربوهیدرات و چربی با سرزندگی، عملکرد جسمانی و محدودیت جسمانی ارتباط منفی مشاهده شد (۰۵/۰ > P). بر اساس نتایج مشخص گردید که در دختران و پسران، رابطه منفی و معنیداری بین BMI با سرزندگی، عملکرد جسمانی و محدودیت جسمانی وجود داشت (۰۵/۰ > P). در پسران، رابطه منفی و معنیداری نیز بین BMI و مشکلات روحی مشاهده شد؛ بدین معنی که با کاهش BMI دختران و پسران، ابعاد QoL در آنان بهبود یافت (۰۵/۰ > P).
نتیجهگیری: کاهش مصرف کربوهیدرات و چربی در دختران و پسران، منجر به تغییرات در برخی از ابعاد QoL (افزایش سرزندگی، بهبود عملکرد جسمانی و کاهش محدودیت جسمانی) ناشی از همهگیری بیماری کووید ۱۹ میشود. همچنین، میتوان انتظار داشت که با کاهش BMI، بهبود در شاخصهای سرزندگی، عملکرد جسمانی و کاهش محدودیت جسمانی حاصل گردد.
حسین حسینی نوه، مجتبی انصاری شهیدی، امیرمحسن راهنجات، محمدرضا یزدانی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: بیماران کووید ۱۹ دچار علایم اختلال شناختی میشوند. این بیماران استرس زیادی را ادراک میکنند و ملزم به رعایت شرایط قرنطینه هستند. آموزش مدیریت استرس به روش از راه دور منطبق با رعایت اصول قرنطینه این بیماران، میتواند در روند بهبود آنها مؤثر باشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مدیریت استرس به روش از راه دور بر وضعیت شناختی بیماران کووید۱۹ انجام شد.
روشها: در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، جامعه تحقیق را تمامی بیماران کووید ۱۹ مراجعهکننده به بیمارستان غرضی شهر اصفهان در زمستان سال ۱۴۰۰ تشکیل داد. ۷۰ نفر از این بیماران به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به روش تصادفیسازی محدود، در دو گروه مداخله و شاهد (۳۵ نفر) قرار گرفتند. برای گروه مداخله برنامه آموزش آنلاین مدیریت استرس از راه دور در پنج جلسه ۶۰ دقیقهای طی دو هفته اجرا گردید. گروه شاهد آموزشی دریافت نکرد. شاخص وضعیت شناختی با استفاده از پرسشنامه معاینه مختصر وضعیت شناختی (Mini Mental State Examination یا MMSE) Folstein و همکاران، قبل و پس از جلسات آموزش ارزیابی گردید. دادهها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی و با استفاده از آزمونهای ۲c، Independent t، Paired t و ANCOVA در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: مقایسه میانگین نمرات وضعیت شناختی دو گروه در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون نشان داد که آموزش مدیریت استرس به روش از راه دور، بر وضعیت شناختی بیماران کووید ۱۹ تأثیر معنیداری داشت و باعث بهبود این شاخص در گروه مداخله شد (۰۵/۰ ≥ P).
نتیجهگیری: آموزش مدیریت استرس به روش از راه دور، میتواند وضعیت شناختی بیماران کووید ۱۹ را بهبود بخشد. بنابراین، این شیوه آموزش با توجه به راحتی و امکان استفاده در شرایط قرنطینه این بیماران، توصیه میشود.
طاهره مومنی قلعهقاسمی، جهانگیر کریمیان، امیر موسیرضایی، نجمه آجودانیان،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: بحران شیوع بیماری کووید ۱۹ باعث تأثیر منفی بر ابعاد سلامتی افراد به خصوص پرستارانی که در خط مقدم در حال مبارزه با این بیماری بودند، گذاشته است. بدون شک آنها در این شرایط فشار کاری زیادی را تحمل میکنند که میتواند ابعاد مختلف سلامت آنها را تحت تأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی استرس، اضطراب و افسردگی پرستاران مراقبتکننده از مبتلایان به کووید ۱۹ شهر اصفهان و ارتباط آن با سلامت معنوی و متغیرهای جمعیتشناختی انجام شد.
روشها: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی و جمعآوری اطلاعات به صورت مقطعی بود. نمونهها را ۲۹۷ نفر از پرستاران شاغل در بیمارستانهای کووید ۱۹ وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که معیارهای ورود به تحقیق را داشتند، تشکیل داد. اطلاعات به وسیله پرسشنامه استاندارد سلامت معنوی Paloutzian و همکاران (Spiritual Well-Being Scale یا SWBS) و مقیاس Depression Anxiety and Stress Scale-۴۲ (DASS-۴۲) جمعآوری گردید. دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: بیش از یک سوم پرستاران (۳/۳۵ درصد) و حدود یک سوم آنها (۲/۲۷ درصد) دارای درجات قابل توجهی از اضطراب و افسردگی بودند. نتایج آزمون Pearson نشان داد که ارتباط معکوس و معنیداری بین استرس، اضطراب و افسردگی پرستاران شاغل در بخشهای کووید ۱۹ با سلامت معنوی وجود داشت (۰۰۱/۰ > P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر میرسد توجه و تقویت بعد معنوی پرستاران در بحرانها در کنار حمایتهای مالی و صنفی، به بهبود سلامت روان پرستاران و به دنبال آن، بهبود فرایند خدماتدهی به بیماران کمک کند.
مجتبی عربی، فاطمه محمدزاده، مهدی مشکی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: با توجه به این که کارکنان مراقبتهای بهداشتی- درمانی در خط اول مبارزه با بیماری کووید ۱۹ میباشند، اولین کسانی هستند که در معرض آلودگی به این ویروس قرار میگیرند و به دنبال آن، اضطراب ناشی از آن را به میزان بیشتری تجربه میکنند. پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اضطراب ناشی از کووید ۱۹ و بررسی تأثیر برنامه آموزشی مبتنی بر مراحل تغییر بر میزان اضطراب ناشی از این بیماری در کارکنان مراکز خدمات جامع سلامت شهرستان گناباد انجام شد.
روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی در عرصه بود و جامعه مورد بررسی را کارکنان مراکز خدمات جامع سلامت شهرستان گناباد در سال ۱۴۰۰ تشکیل داد. بدین ترتیب، افراد دارای اضطراب متوسط به بالا، با استفاده از مقیاس اضطراب کرونا ویروس (Coronavirus anxiety scale یا CAS) شناسایی شدند و جهت انجام مداخلات به صورت تصادفی در گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. برنامه آموزشی طراحی شده برای گروه مداخله به مدت یک ماه طی شش جلسه از طریق برنامه اسکایروم (Skyroom) به صورت مجازی اجرا گردید. جهت آزمون، معادلات برآورد تعمیم یافته (Generalized estimating equations یا GEE) مورد استفاده قرار گرفت.
یافتهها: نتایج مدل GEE نشان داد که پس از مداخله، به ازای هر یک واحد افزایش در زمان، میانگین نمره پیش تفکر در گروه مداخله ۹۵۴/۲ واحد، نمره تفکر ۰۹۱/۳ واحد، نمره آمادگی ۹۲۴/۲ واحد، نمره عمل ۴۵۴/۴ واحد و نمره نگهداری ۱۳۶/۳ واحد از گروه شاهد بیشتر بود. همچنین، به ازای هر یک واحد افزایش در واحد زمان، میانگین نمره اضطراب کل در گروه مداخله ۷۲۷/۶ واحد، اضطراب روانی ۱۶۷/۵ واحد و اضطراب جسمی ۵۶۱/۱ واحد از گروه شاهد کمتر بود (۰۰۱/۰ > P).
نتیجهگیری: نتایج تحقیق نشان داد که برنامه آموزشی طراحی شده بر مبنای مراحل تغییر، در کاهش اضطراب ناشی از کرونا مؤثر میباشد. بنابراین، طراحی مداخلات آموزشی مبتنی بر این تئوری به منظور کاهش سطح اضطراب در زمان همهگیری بیماریهای مشابه کرونا، مناسب به نظر میرسد.
نوشین یوشنی، سکینه گرایلو، حمیده میهنپور، زهره کریمیان کاکلکی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: با توجه به نقش نیروهای نظامی و کارکنان کلانتریها در ارتباط نزدیک و تعامل با مردم و خطر ابتلا به کووید ۱۹ و انتقال به دیگران، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر تئوری انگیزش محافظت بر رفتارهای پیشگیرانه از ابتلا به کووید ۱۹ در کارکنان کلانتریهای شهر یزد انجام گردید.
روشها: این مطالعه از نوع نیمه تجربی بود که بر روی ۶۶ نفر از کارکنان کلانتریهای شهر یزد انجام شد. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته با تأیید روایی و پایایی و ضریب Cronbach´s alpha بیشتر از ۸۰/۰ بود. ابتدا پرسشنامههای پیشآزمون در هر دو گروه تکمیل و سپس مداخله آموزشی مبتنی بر تئوری انگیزش محافظت برای گروه مداخله اجرا گردید و برای گروه شاهد هیچ مداخلهای انجام نشد. سه هفته پس از مداخله آموزشی، پسآزمون به اجرا درآمد. دادهها با استفاده از آزمونهای تحلیلی در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج آزمون Mann-Whitney جهت مقایسه میانگین نمره بعد از آموزش نشان داد که میانگین نمره رفتار بعد از آموزش در گروه مداخله بیشتر از گروه شاهد بود (۰۰۱/۰ > P). نتایج آزمون Wilcoxon به منظور مقایسه قبل و بعد از آموزش نیز حاکی از آن بود که بعد از آموزش، میانگین نمره رفتار در گروه مداخله افزایش معنیداری داشت (۰۰۱/۰ > P)، اما در گروه شاهد تغییر معنیداری مشاهده نشد (۸۳۱/۰ = P).
نتیجهگیری: استفاده از پکیج آموزشی طراحی شده مبتنی بر تئوری انگیزش محافظت جهت آموزش کارکنان کلانتریها، میتواند در بهبود رفتارهای پیشگیرانه از ابتلا به کرونا مؤثر واقع شود.
ابراهیم آقایی بروجنی، فاطمه رضائی نده، مریم نصیریان،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: ویروس کرونا اولین بار در ماه دسامبر سال ۲۰۱۹ در ووهان چین شناسایی گردید و به سرعت در سطح جهان گسترش یافت و به یکی از بحرانهای اصلی سلامت تبدیل شد. با گسترش کرونا، کارکنان بهداشتی در تمام نقاط جهان با تغییر ناگهانی در نقشهای مراقبتی مواجه شدند که این امر باعث ایجاد اضطراب در آنها شد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اضطراب ناشی از ابتلا به کرونا و ارتباط آن با عملکرد شغلی کارکنان بهداشتی در دوره پاندمی کرونا انجام شد.
روشها: این مطالعه از نوع مقطعی بود که با روش نمونهگیری خوشهای، بر روی ۷۳۰ نفر از کارکنان شبکه بهداشتی استان چهار محال و بختیاری در سال ۱۴۰۰ انجام گردید. دادهها با استفاده از پرسشنامههای اضطراب ناشی از ابتلا به کرونا و عملکرد شغلی Paterson (Job performance questionnaire) جمعآوری شد. جهت بررسی همبستگی بین نمره اضطراب و عملکرد شغلی، از ضریب همبستگی و تحلیلهای Linear regression و Multiple regression استفاده شد. در نهایت، دادهها در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره اضطراب ناشی از کرونا و عملکرد شغلی به ترتیب ۴۴/۱۱ ± ۰۸/۳۱ و ۴۱/۷ ± ۳۳/۵۴ به دست آمد. با افزایش نمره اضطراب ناشی از کرونا، عملکرد شغلی کارکنان بهداشتی به طور معنیداری کاهش یافت که بعد از کنترل اثر متغیرهای مخدوشکننده، این تأثیر معنیدار نبود.
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر منفی اضطراب ناشی از ابتلا به کرونا بر عملکرد شغلی کارکنان بهداشتی، برنامهریزی در خصوص کاهش اضطراب کارکنان بهداشتی در دوران پاندمی بیماریهای عفونی جهت افزایش عملکرد شغلی آنها ضروری به نظر میرسد.
سمیرا استکی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: شیوع بیماری کووید ۱۹ و ترس از ابتلای به آن، باعث ایجاد اضطراب در بسیاری از افراد از جمله ورزشکاران شده است. اضطراب ناشی از این بیماری، میتواند بر کیفیت خواب تأثیر منفی بگذارد. حمایت اجتماعی ادراک شده، یکی از عوامل بالقوه مؤثر بر پیشگیری و مدیریت اضطراب است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر حمایت اجتماعی ادراک شده بر کیفیت خواب با نقش میانجیگری اضطراب کرونا در ورزشکاران مبتلا به کووید ۱۹ انجام گردید.
روشها: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی و نمونه آماری شامل ۲۳۰ نفر از ورزشکاران مبتلا به کووید ۱۹ بود که به صورت نمونهگیری در دسترس و از طریق شبکههای مجازی تلگرام و واتساپ با توزیع لینک پرسشنامه آنلاین در تحقیق شرکت نمودند. اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامههای استاندارد اضطراب کرونا علیپور و همکاران، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (Multidimensional Scale of Perceived Social Support یا MSPSS) و شاخص کیفیت خواب Pittsburgh (Pittsburgh Sleep Quality Index یا PSQI) جمعآوری گردید. در نهایت، دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی و تحلیل مسیر در نرمافزارهای SPSS و SmartPLS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: اضطراب کرونا تأثیر معکوس و معنیداری را بر کیفیت خواب ورزشکاران نشان داد. حمایت اجتماعی ادراک شده، تأثیر معکوس و معنیداری بر اضطراب کرونا و تأثیر مثبت و معنیداری بر کیفیت خواب ورزشکاران داشت. همچنین، حمایت اجتماعی ادراک شده از طریق کاهش اضطراب کرونا، باعث بهبود معنیدار کیفیت خواب ورزشکاران شد (۰۵/۰ > P).
نتیجهگیری: حمایت اجتماعی و اضطراب کرونا نقش مهمی در کیفیت خواب ورزشکاران ایفا میکند و هدف قرار دادن این دو متغیر به وسیله درمانهای روانشناختی و رفتاری، میتواند منجر به بهبود کیفیت خواب آنها در دوران اپیدمی کووید ۱۹ شود.
سهیلا شریفی حبیبآبادی، مرضیه عربان، فاطمه بستامی، محمدجواد طراحی، فرشته زمانی علویجه،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: بیماری کووید ۱۹ و بیماریهایی با علایم تنفسی در تجمعاتی مانند مدارس، قابلیت تبدیل به همهگیری دارد. از آنجایی که تاکنون درمان اختصاصی تأیید شدهای برای این گروه از بیماریها به دست نیامده است، چارهای جز پیشگیری نیست. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر پیامهای مبتنی بر الگوی فرایند موازی توسعه یافته (Extended parallel process model یا EPPM)، بر ابعاد ادراکی و رفتارهای پیشگیری از کووید ۱۹ در دانشآموزان دختر مدارس ابتدایی شهرستان برخوار در سال ۱۴۰۰ انجام شد.
روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی آموزشی کنترل شده تصادفی بود و بر روی ۳۰۰ دانشآموز مقطع ابتدایی شهرستان برخوار با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی انجام گردید. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته بود. افراد در دو گروه آزمون (مداخله از طریق پوستر و مبتنی بر EPPM برای آموزش رفتارهای پیشگیری از بیماریهای واگیردار تنفسی مانند کووید ۱۹) و یک گروه شاهد قرار گرفتند. دادههای پیشآزمون و پسآزمون با استفاده از آزمونهای Paired t، ANOVA و MANCOVA در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در گروه اول آزمون (گروه تهدید)، میانگین نمره متغیرهای نگرش (۰۳۰/۰ = P)، رفتار (۰۰۱/۰ = P) و قصد (۰۰۷/۰ = P) پس از مداخله نسبت به قبل از آن افزایش معنیداری داشت. در گروه دوم آزمون (گروه کارامدی) نیز پس از مداخله، میانگین نمره متغیرهای خودکارامدی (۰۱۷/۰ = P)، ترس (۰۴۲/۰ = P)، انکار صحت یا ارزش پیام (۰۰۱/۰ = P) و اجتناب دفاعی (۰۲۷/۰ = P) نسبت به قبل از مداخله افزایش معنیداری را نشان داد.
نتیجهگیری: در مجموع، پوسترهای حاوی تهدید مبتنی بر مدل فرایند موازی توسعه یافته بر رفتارهای پیشگیری از کووید ۱۹ تأثیر بیشتری بر ابعاد ادراکی و رفتارهای پیشگیری داشت. کاربرد مدل فرایند موازی توسعه یافته، به لحاظ ایجاد شدت و حساسیت درک شده، بر رفتارهای پیشگیری و بهبود نگرش، قصد و رفتار گروه مورد بررسی تأثیرگذار بود.
سمیه حسنپور، مریم نیکپور، فائزه آقاجانپور، شهربانو گرجینژاد، محسن محمدی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: واکسیناسیون، بهترین رویکرد برای مبارزه با ویروسها میباشد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه فراوانی و شدت عفونت کووید ۱۹ قبل و بعد از انجام واکسیناسیون در کارکنان و دستیاران بیمارستان کودکان بابل انجام شد.
روشها: این مطالعه به صورت مقطعی و به روش سرشماری بر روی کارکنان و دستیاران بیمارستان کودکان بابل از اسفند سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ انجام شد. تشخیص عفونت کووید ۱۹ با مثبت شدن آزمایش Reverse transcription-polymerase chain reaction (RT-PCR) قطعی میگردید. بر طبق دستورالعمل کشوری، سه دز واکسیناسیون علیه عفونت کووید ۱۹، در صورت تمایل برای کارکنان انجام میشد. سپس فراوانی ابتلا و شدت بیماری کووید ۱۹ ر قبل و بعد از واکسیناسیون مورد ارزیابی قرار گرفت. ۰۵/۰ > P به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.
یافتهها: از مجموع ۳۷۱ نفر کارکنان و دستیاران، ۸۴ نفر (۷۶/۱۹ درصد) در طی مدت تحقیق به عفونت کووید ۱۹ مبتلا شدند که میانگین سنی آنان ۳۳/۹ ± ۰۶/۴۰ سال بود. فراوانی ابتلا به عفونت کووید ۱۹ قبل از انجام واکسیناسیون، ۹/۶۹ درصد و بعد از دریافت دزهای اول، دوم و سوم واکسن به ترتیب ۱/۳۰، ۵/۲۱ و ۳/۱۱ درصد بود. تفاوت معنیداری در شدت بیماری قبل و بعد از واکسیناسیون نوبت اول (۰۰۱/۰ > P) و دوم (۰۴۳/۰ = P) مشاهده شد، اما تفاوت معنیداری در شدت بیماری قبل و بعد از واکسیناسیون نوبت سوم وجود نداشت (۵۲۳/۰ = P).
نتیجهگیری: میزان ابتلا و شدت عفونت کووید ۱۹ بعد از دریافت واکسن کاهش یافت. بنابراین، انجام واکسیناسیون طبق دستورالعملهای استاندارد در کارکنان مراقبتهای بهداشتی توصیه میشود.
یگانه اعتماد العلماء، سمانه خورشیدیکیا، احساناله حبیبی،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: با ظهور ویروس کووید ۱۹ در سال ۱۳۹۸، پرستاران به عنوان خط مقدم مبارزه با این بیماری تحت تأثیر بار کاری زیادی قرار گرفتند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات روانی مراقبت از بیماران مبتلا به کووید ۱۹ بر روی بروز خطای بالینی در بین پرستاران انجام شد.
روشها: این مطالعه از نوع مورد- شاهدی بود و بر روی ۱۲۰ نفر از پرستاران در دو گروه مورد و شاهد صورت گرفت. به منظور جمعآوری اطلاعات، از مقیاس استرس شغلی پرستاران (Extended nursing stress scale یا ENSS)، پرسشنامه نارسایی شناختی (Cognitive failures questionnaire یا CFQ)، ثبت فراوانی بروز خطاهای بالینی طی شش ماه گذشته و همچنین، آزمون ارگونومی شناختی استفاده گردید. در نهایت، دادهها در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین سنی شرکتکنندگان، ۲۳/۷ ± ۹۹/۳۲ سال بود و از نظر بروز خطای بالینی طی شش ماه گذشته، دو گروه اختلاف معنیداری را نشان ندادند (۶۰۹/۰ = P). نتایج آزمون پرسشنامههای ENSS و CFQ بین دو گروه نشان داد که در هیچ یک از پرسشنامهها، بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود نداشت (ENSS برابر با ۶۵۲/۰ = P، CFQ برابر با ۳۷۲/۰ = P). در تستهای اولیه آزمون Maze ثبات دیجیتال، اختلاف معنیداری بین دو گروه از نظر زمانی و تعداد خطا مشاهده گردید، اما با تکرار آزمونها، اختلاف میان دو گروه فقط در مدت زمان انجام آزمون معنیدار بود.
نتیجهگیری: نارسایی شناختی و خطا در آزمون Maze ثبات بین پرستاران شاغل در بخش بستری بیماران مبتلا به کووید ۱۹ کمتر از دیگر پرستارن بود. در واقع، بار کاری ناشی از برخی بیماریهای ناشناخته پس از مدتی کاهش مییابد و شناخت بیشتر بیماری میتواند استرس را کاهش دهد، اما بار کاری و استرس در دیگر بخشها به دلیل ثابت ماندن حجم کار و کاهش نیروها در اثر جابهجایی به دیگر بخشها، منجر به افزایش استرس میشود.
مرضیه کافشانی، هانیه انصارالحسینی، نوشین محمدیفرد، مرضیه طاهری، جمشید نجفیان، نضال صرافزادگان،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: کووید ۱۹ بیماری عفونی نوظهور ناشی از کرونا ویروس سندرم حاد تنفسی ۲ (Severe acute respiratory syndrome-Coronavirus ۲ یا (SASR-CoV-۲ با قابلیت همهگیری در انسان میباشد. یافتههای اخیر بر اهمیت تغذیه در پیشگیری و کنترل این ویروس تأکید دارد. با توجه به این که تاکنون پژوهشی در رابطه با مقایسه دریافتهای غذایی با شدت ابتلا به بیماری کرونا انجام نشده است، مطالعه حاضر با هدف مقایسه دریافتهای غذایی با شدت ابتلا به بیماری کووید ۱۹ در افراد بزرگسال انجام شد.
روشها: در این تحقیق مقطعی- تحلیلی، دریافتهای غذایی ۳۰۱۸ نفر از بیماران بستری (گروه متوسط و شدید) و ۷۱۷ نفر از بیماران سرپایی (گروه خفیف) با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک (Food frequency questionnaire یا FFQ) بررسی گردید. به منظور مقایسه متغیرهای کمی، از آزمون Paired t و جهت مقایسه متغیرهای کیفی از آزمون ۲c استفاده شد. مقایسه دریافتهای غذایی نیز با استفاده از آزمون ANCOVA صورت گرفت.
یافتهها: بین دو گروه سرپایی و بستری در مصرف کربوهیدرات، پروتئین، چربی، اسیدهای چرب تک غیر اشباع (Monounsaturated fatty acids یا MUFAs) و اسیدهای چرب چند غیر اشباع (Polyunsaturated fatty acids یا PUFAs)، ویتامینهای C، D، A، B۶، B۱۲ و روی پس از تعدیل اثر انرژی، تفاوت معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰ > P) و بین مصرف چربی اشباع (۴۳۰/۰ = P)، ویتامینهای E (۱۷۰/۰ = P)، B۱ (۲۱۰/۰ = P) و B۲ (۵۳۰/۰ = P) تفاوتی مشاهده نشد.
نتیجهگیری: مصرف چربی کل، اسیدهای چرب مفید MUFA و PUFA، ویتامینهای C، D، A، B۱۲، B۶ و روی با شدت بیماری کرونا در ارتباط بود.
فریده خسروی، مریم سالاری، جمشید جمالی،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: پیک هفتم بیماری کرونا نشان دهنده جدیدترین موج همهگیری کووید ۱۹ در ایران میباشد که به طور عمده توسط زیرشاخههای امیکرون مشخص میشود. با توجه به تأثیر متقابل عوامل مرتبط در مرگ و میر ناشی از کووید ۱۹، استفاده از یک تکنیک آماری پیشرفته مانند رگرسیون لجستیک مؤلفه اصلی، امکان طبقهبندی و ارزیابی این متغیرها را فراهم میکند و در عین حال، دقت پیشبینی را بهبود میبخشد و مسایلی مانند چند خطی بودن که اغلب در رگرسیون سنتی وجود دارد را کاهش میدهد.
روشها: در این مطالعه مقطعی، دادههای ۸۹۹۴ بیمار از سامانه پایش دادههای مراقبتهای درمانی بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد در بازه زمانی تیر تا شهریور سال ۱۴۰۱ استخراج گردید. جهت شناسایی مهمترین عوامل مرتبط بر مرگ بیماران، از رگرسیون لجستیک مؤلفه اصلی استفاده شد. دادهها در نرمافزار SPSS و سطح معنیداری ۰۵/۰ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین سنی شرکتکنندگان، ۳۰/۲۸ ± ۸۷/۵۰ سال بود. ارتباط معنیداری بین چندین متغیر از جمله مصرف مواد مخدر، تست کووید ۱۹، وجود تب بالا، دیسترس تنفسی، کاهش سطح هوشیاری، علایم گوارشی، اینتوباسیون، میزان PO۲، بیماری مزمن خون، سابقه پرفشاری خون، سرطان و دیابت با مرگ بیماران به دست آمد (۰۵/۰ > P). در مدل رگرسیونی، مؤلفههای فاکتورهای تنفسی و زمینهای به ترتیب ۶۲ و ۱۵ درصد با فواصل اطمینان ۸۶/۱-۴۱/۱ و ۳۰/۱-۰۱/۱ و مؤلفههای اینتوباسیون و درجه حرارت، شانس مرگ و میر را ۴۷/۲ برابر با فاصله اطمینان ۸۹/۲-۱۰/۲ افزایش داد (۰۵/۰ > P).
نتیجهگیری: شناسایی عوامل خطر برای ارایه دهندگان مراقبتهای بهداشتی ضروری است تا زیرجمعیتهای بیماران آسیبپذیر را شناسایی نمایند، کیفیت مراقبت را افزایش دهند، مداخلات درمانی را اولویتبندی کنند و منابع را به طور مؤثر تخصیص دهند.
فاطمه آقایی جشوقانی، مصطفی امینی رارانی، محمود کیوانآرا،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: یکی از جدیدترین بحرانهای جهانی که اکثر کشورها با آن روبهرو شدند، پاندمی کرونا بود. میتوان ادعا نمود که تقریباً همه گروهها، طبقات و اقشار جامعه با آن مواجه شدند. یکی از گروههای حساس و آسیبپذیر جامعه شامل خانواده معتادان به ویژه زنانی که همسرانشان مصرفکننده مواد مخدر بودند، میشد. با توجه به شرایط خاصی که این دسته از زنان با آن مواجه شدند، پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجربه زیسته زنان داری همسر معتاد در دوران کرونا انجام گردید.
روشها: این مطالعه به صورت کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. ۱۹ نفر از زنان دارای همسر معتاد ساکن شهر اصفهان که به مراکز ترک اعتیاد با رویکرد متفاوت ترک اعتیاد (کمپ ترک اعتیاد و مرکز متادون درمانی) و پایگاههای خدمات اجتماعی در نقاط مختلف شهر مراجعه کرده بودند، به صورت هدفمند انتخاب شدند و مورد مصاحبه نیمه ساختار یافته قرار گرفتند. دادهها به روش هفت مرحلهای Collaizi تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: از مصاحبهها، ۲۷۲ زیرطبقه، ۳۲ طبقه و ۷ مضمون اصلی شامل «زیست انزوایی، تجربه همگونی کرونا و اعتیاد، کرونا، اعتیاد و خانواده، مواجهه شناختی و هویت جدید، تجربه ناهمگونی کرونا و اعتیاد، اختلال در جامعهپذیری فرزندان از مدرسه و سبک زندگی فقیرانه» استخراج گردید.
نتیجهگیری: شرایط دوران کرونا اگرچه برای عموم مردم متفاوت بود، اما تجارب زنان دارای همسر معتاد نشان داد که آنان علاوه بر سختی زندگی گذشته، با وضعیت دشوارتری روبهرو شدهاند. وضعیت جدید موجب شکلگیری تجارب متفاوتی برای آنان شد.